خبرگزاری «حوزه»- اهل بیت(علیهم السلام) با زبان دانش و معنویت به دنبال برقراری تعامل فرهنگی با جامعه و نخبگان بوده اند و با برگزاری نشست های علمی تلاش کردند با انحرافات و کجروی های زمانه مبارزه نمایند.
خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دوران امام رضا(علیه السلام) را با حجت الاسلام محمدباقر نائیجی، معاون آموزش موسسه آموزش عالی حوزوی قاسم بن الحسن(علیهماالسلام) تهران به گفت و گو نشسته است که از نظر شما می گذرد:
به عنوان سؤال نخست، تحلیل مختصری را از شرایط اجتماعی - فرهنگی جهان معاصر امام رضا(ع) بیان کنید.
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ.
برای پاسخگویی به این سؤال لازم است بدانیم دوران زندگی و امامت امام رضا(ع) در زمانی قرار گرفته است که کشورهای غربی از آن با عنوان «دوران طلایی اسلام» یاد میکنند. چرا دوران طلایی؟ چون در این دوره مسلمانان بسیار پیشرفت کردند و در ریاضیات و نجوم و هیات و فلسفه و صنعت و فیزیک و جغرافی و شیمی و پزشکی و هنر و کشاورزی و... پیشتاز شدند و دنیا به حال مسلمانان غبطه میخورد. حاصل این دورهای که حدود ۶قرن استمرار داشت؛ دانشمندان بزرگی مانند ابوریحان بیرونی و محمد بن کریای رازی و ابنسینا و ابن رشد و ابن هیثم و خوارزمی و ابن خلدون و... بود.
در این دورهی طلایی اسلام که بین قرنهای دوم تا هفتم هجری قمری (حدود قرن۸ تا ۱۴میلادی) قرار گرفته است، یک خلافت بزرگ اسلامی شکل گرفت. به خصوص وقتی هارون الرشید شهر بغداد را ساخت و پایتخت خود را به شهر بغداد منتقل کرد. از اینجا به بعد، شهر بغداد مرکز علمی دنیا میشود و به اوج پیشرفت و شکوفایی میرسد. صنعت کاغذسازی و صحافی از مهمترین ابداعات مسلمانان در این دوره بود. حدود سال ۹۰۰ میلادی، صدها مغازه کتاب فروشی که کتابهایی با نسخ خطی میفروختند در بغداد وجود داشت. به تدریج شهرهای دیگر مسلمانان نیز وارد این جریانسازی و گسترش علوم و فنون و صنایع شدند.
از طرف دیگر با فتح آندلس اسپانیا و پرتغال، اثرگذاری مسلمانان و اسلام بر اروپاییها و مسیحیت و یهودیت هم آغاز شد. نخستین نفوذ و تأثیر مهم مسلمانان در اروپا بعد از فتح اَندُلُس(شبهجزیره ایبری) رخ داد. حکومت مسلمانان بر اندلس از سال ۹۲ق (آوریل-مه ۷۱۱م) آغاز شد و تا سال ۸۹۷ق (۳ ژانویه ۱۴۹۲م) ادامه یافت. مسلمانان در دوره حکومت خود در اسپانیا در گسترش تمدن اسلامی کوشیدند و تمدنی درخشان با شهرهای آباد و کشاورزی و صنایع منظم و معماری پرشکوه، همچون کاخ اَلحَمراء در گرانادا به وجود آوردند و اینگونه تمدن اسلامی و قسمت مهمی از علم و ادب یونان از طریق اسپانیا به اروپای غربی انتقال یافت.
البته لازم است تاکید کنیم زمانیکه اسلام در اوج تمدن و پیشرفت قرار گرفت، اروپا تحت تاثیر آموزههای غیرعقلایی مسیحیت و رفتارهای ضدعلمی ارباب کلیسا و حکومت مسیحیزده، در اوج تاریکی و اضمحلال قرار داشت. دوران قرون وسطی از قرن ۵میلادی تا قرن ۱۴میلادی، دوران کتابسوزی و فشارهای شدید به اهل علم و اندیشمندان مسیحی است که نتیجه آن به دین گریزی و سکولاریسم و لاییسم منتهی شد. یعنی آن زمانی که امام رضا(ع) در دنیای اسلام، نشستهای علمی و کرسیهای آزاداندیشی با علمای ادیان و فرق و بیدینان برگزار میکردند و اروپای مسیحی، دادگاههای تفتیش عقاید برگزار میشد و دانشمندان به دلیل یک اندیشه یا دیدگاه سوزانده میشدند.
امام رضا(ع) در قرن دوم و سوم هجری قمری (قرن ۸و۹ میلادی) در آغاز دوران طلایی اسلام زیستند و امامت کردند. ایشان با علم به اینکه در چه دوره حساسی از تاریخ زندگی میکنند، و با آگاهی کامل از اوضاع جهان پیرامون خویش، به بازسازی ذهنی و هدایت افراد و جامعه مشغول میشوند و با این دغدغه که مبادا زیانهای سوء این تبادل فرهنگی به اسلام و مسلمانان برسد، با یک گفتمان علمی، فکرهای مسموم و آلوده مکاتب انحرافی را پاک میکنند و شبهات و تاریکیهای فرقههای متنوع را روشن میسازند تا راه درست مشخص شود.
مهمترین نشستهای علمی و کرسیهای آزاد اندیشی در دوران امام رضا(ع) برگزار شد. این مناظرات فراوان است و شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا» و علامه مجلسی در جلد ۴۹ بحارالانوار و استاد عزیزالله عطاردی در کتاب مسند الامام الرضا جلد دوم آوردهاند:
۱. مناظره با جاثلیق (این کلمه لقب پیشوای عیسویان بود).
۲. مناظره با رأس الجالوت (این کلمه لقب پیشوای یهود بود).
۳. مناظره با هربز اکبر (این کلمه لقب پیشوای زردشتی بود).
۴. با عمران صائبی (از پیروان حضرت یحیی علیه السلام).
۵. با سلیمان مروزی ؛ وی عالم بزرگ علم کلام در خطه خراسان بود.
۶. علی بن محمد بن جهم ؛ ناصبی و دشمن اهلبیت.
۷. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
امام رضا(ع) در خراسان از فرصت به دست آمده برای روشنگری و هدایت مردم و تبلیغ دین و اهل بیت(ع) استفاده کردند و در فرازهای مختلفی به سؤالات مختلف مردم پاسخ دادند. این پرسش و پاسخها در چه فضایی انجام می شد؟
انسان از آن جهت که اندیشمند است و قدرت تفکر دارد همواره پرسشگر و جویای علم و آگاهی بوده است. به طور کلی، گفتوگومحوری و پرسش و پاسخ یکی از شیوههای مهم علمی است؛ چنانچه سقراط، حکیم یونانی، ۵هزار سال پیش از میلاد از این شیوه برای ایجاد تعامل و گفتگو با مردم استفاده میکرد.
اهل بیت(ع) نیز همواره از شیوههای گوناگون برای ارتباطگیری با مردم و بالا بردن سطح دانش و اندیشه جامعه و تبلیغ و گسترش دین بهره میبردند. در همین راستا حضرت امام رضا(سلام الله علیه) با استفاده از شیوهی «گفتگومحوری» و «پرسش و پاسخ» یک نوع روابط عمومی خاص پیرامون خویش ایجاد کردند.
گاهی ما گمان میکنیم که مامون نشستها و جلساتی را برگزار میکرد و امام با زور و اجبار پاسخگوی پرسشها بودند. یعنی یک تصور غلطی میان ما رایج شده که گویا خود امام رضا(ع) تمایلی برای گفتوگو با مردم و پاسخ دادن به پرسشها و مناظره کردن با بزرگان دینی و مذهبی نداشتهاند؛ در حالیکه جدای از نیت و نقشه حکومت وقت و مامون، با کمی مطالعه و تحقیق دربارهی جایگاه و وظایف امامت، متوجه میشویم که امام رضا(ع) مانند دیگر از اهل بیت(ع) خودشان به گفتگو کردن و بحث کردن و پاسخگویی به پرسشها و رفع شبهات علاقهمند بودند.
شاهد مثال این سخن هم جریان سفر کوتاه امام رضا(ع) به بصره است. قطب راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل کرده است وقتی فرق و مکاتب مختلف فکری بصره را مرکز خود قرار دادند و این شهر به محل نزاع و درگیری تبدیل شد، امام رضا(ع) در فرصت کوتاهی خود را به بصره رساندند تا فتنهی ایجادشده را از بین ببرند. خود ایشان شخصیتهای بزرگ یهودی و مسیحی و دیگر فرق و مذاهب را در یک جلسهای جمع کردند و به شیوه پرسش و پاسخ و گفتوگومحوری و با ذکر دلایل محکم و متقن از کتابهای هر دین و فرقهای، اقناع فکری به وجود میآورند و آتش داغ نزاعی که میرفت به فتنه تبدیل شود، با خنکای وجود علمی خویش، سرد و خاموش میکنند. و امام با یک جمله کلیدی پرسشمحورانه، ذهن و فکر مخاطبین را آرام میکنند و از جمعیت پاسخ «بلی» میگیرند: «ای مردم! آیا کسی که با مخالفانش به آیین و کتاب و شریعت خود آنها احتجاج و استدلال میکند، از همه باانصافتر نیست؟»
امام رضا(ع) به عنوان «عالم آل محمد» تلاش میکنند پرسشهای زمانه را جهت دهند و در فرصت محدودی که دارند مسائل اساسی و اصلی جامعه را حل کنند و ذهن مردم و جامعه را از آلودگیها پاک کنند و برای دریافت پاکیهای انسانی ـ اسلامی آماده کنند.
حتی زمانیکه به اصرار مأمون از مدینه به مرو منتقل میشدند با وجود آنکه مامون و حکومتش مسیر را طوری طراحی کرده بودند که امام از داخل شهرهای شیعهنشین عبور نکنند اما باز امام رضا(ع) در مسیر با سیل احساسات مردم مواجه میشوند و از این فرصت برای بیداری مردم و آگاهی ذهنها با پاسخگویی به پرسشها استفاده میکنند. رجاء بن ضحاک میگوید: «در هیچ شهری از شهرها فرود نمیآمدیم، مگر آنکه مردم به سراغ او میآمدند و از او در مورد مسائلشان استفتاء میکردند و سؤالات دینیشان را میپرسیدند و او نیز احادیث زیادی از طریق آباء طاهرینش برای آنها نقل میکرد.»
جهان اسلام در عصر امام رضا(ع) به لحاظ علمی چه جایگاهی داشت؟
عصر امام رضا(ع) همزمان بوده با حکومت دو خلیفهی قدرتمند عباسی: هارون رشید و مأمون. این دو خلیفه نسبت به پیشینیان خود متمایز بودند. از یک سو به دلیل علاقهای که این دو خلیفهی عباسی به علم ودانش داشتند، از دانشمندان مختلف زمان خود برای شرکت در فعالیت های علمی دعوت به کردند؛ و از سوی دیگر در دوران این دو خلیفه شاهد فعالیت های گستردهی علمی در سطح جهان بودیم.
در حقیقت جریان اصلی علمی و فکری در جهان اسلام در اختیار حاکمان بوده است. در آن دوره، حاکمیت بخش عمدهای از جهان اسلام در اختیار مأمون بود و او نیز به عنوان حاکم بر فضای حکمرانی خویش اثرگذار بوده است. مأمون که مادر و معلم ایرانی داشت؛ هم یک شخصیت علمی پیدا کرده بود و دوستدار دانش و جلسات علمی بود، هم فرد زیرکی بود، هم چون حاکم بود برای حفظ خود و حکومتش، برنامه و غرضورزی نسبت امام رضا(ع) داشت.
گرچه ترجمهی نوشتهها و آثار علمی خارج از جهان اسلام از زمان امویان شروع شد؛ در زمان حکومت عباسیان به ویژه در دوران هارون و مأمون «نهضت ترجمه»به اوج خود رسید. حتما میدانید که مأمون نامه مهمی به پادشاه روم نوشت و از او خواست تا مجموعهای از نوشتههای علوم قدیم و آثار ارسطو را در اختیارش قرار دهد. پس از دریافت این نوشتهها، او تعدادی از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» را مأمور ترجمه آنها نمود. جالب است مخاطبین عزیز بدانند که حتی خود مأمون نیز ترجمه میکرد و در این نهضت علمی نقش داشت.
اهمیت علم و دانش در جهان اسلام به قدری بود که کتابخانه بزرگی در حکومت عباسیان وجود داشت. «بیت الحکمه» کتابخانه بزرگی بود که هارونالرشید آن را بنا کرد و مأمون تقویتش کرد و تا پیش از حمله مغولان این کتابخانه باقی بود اما مغولان نتوانستند کتاب و کتابخانه را تحمل کنند و آن را به آتش کشیدند. برخی منابع معاصر، برای بیت الحکمه، نقشی فراتر از یک کتابخانه قائل شدهاند و میگویند «خانهی دانش» (بیت الحکمه) و رصدخانه بغداد با الگوگیری از دانشگاه گندی شاپور و با آوردن دانشمندان گندیشاپور به بغداد در زمان مأمون بنیان نهاده شد. این کارها باعث جذب دانشمندان از سراسر جهان به سوی بغداد و رونق گرفتن آموزش و پژوهش شد. نتیجهی این کارها شکوفایی فعالیتهای علمی و آموزشی در سدههای سوم و چهارم هجری شد که در دو سده اخیر توسط غربیها از آن با نام «عصر طلایی اسلام» یاد میشود.
با وجود آنکه نهضت ترجمه، فواید علمی زیادی میتوانست داشته باشد اما از سویی دیگر موجب نفوذ آراء و اندیشههای مختلفی شد که میتوانست فکر و ذهن مردم، به خصوص جوانان را مسموم کند.
بنابراین امام رضا(ع) در این فضای فکری جامعه، احساس خطر کردند و کوشیدند نبض فکری و علمی جامعه را به دست بگیرند. یکی از مهمترین راههای امام، شرکت در جلسات مناظره بود. البته باید بدانیم امام رضا(ع) در تمام جلسات و نشستهای علمی مأمون حاضر نبودند؛ یعنی مأمون چون به نشستهای علمی و بحث و جدل علاقه داشت این جلسات را تشکیل میداد و در برخی از این نشستها از امام رضا هم دعوت میکرد تا هم جلسات جذابتر شود و هم اینکه با گرفتار کردن امام رضا(ع) در میان عالمان و بزرگان ادیان و فرق، کمی از جایگاه علمی امام بکاهد و گرایش مردم به ایشان را کمتر کند و به گمان خویش ایجاد تعادل کند. با این توضیحات، قدری با فضای علمی پیرامون امام رضا(ع) آشنا میشویم.
اگر بخواهم بیشتر توضیح دهم باید بگویم، عصر امام رضا(ع) با وجود ادیان و مذاهب مختلف، در حقیقت دو جریان اصلی مقابل هم وجود داشت: ۱. جریان معتزلی که مامون به دلیل گرایش به این جریان، سردمدار آن محسوب میشد و میکوشید آن را گسترش دهد. جالب است بدانیم برخی منابع اهل سنت، مامون را به دلیل گرایش به امام علی(ع) شیعه دانستهاند؛ چون به نوشتهی ابن اثیر، مامون در سال ۲۱۲ رسما اعلام کرده بود که علی ابن ابیطالب، افضل از تمام صحابه و بهترین مردم پس از رسول خداست. ولی حقیقت آن است که با وجود برخی گرایشات و ویژگیهای مثبت مامون، او شیعه نبوده بلکه از اهل سنت معتزلیمسلک بوده است. ۲. جریان شیعی که از سوی امام رضا(ع) هدایت و رهبری میشد.
در این فضای فکری جامعه اسلامی، و علاقه شخصی مأمون به مباحث علمی، امام رضا(ع) از فرصت استفاده کردند تا جریان شیعی را در مقابل مکاتب فکری دیگر، تقویت کنند و به پیروزی برسانند که موفق هم شدند. در حقیقت امام رضا(ع) با شیوههای خاص خود، یک انقلاب فکری و عقیدتی در دل دشمن ایجاد کرد.
می دانیم که جهان معاصر امام رضا(ع) به نوعی همزمان با جهش علمی مسلمانان و آغاز نهضت ترجمه و رونق بحثهای علمی بوده است. امام رضا(ع) در این فرایند جلسات مختلفی با فرق و ادیان دیگر داشتند؛ این جلسات چگونه به پایهریزی تمدن اسلامی انجامید؟
همان طور که بیان شد دوره امامت امام رضا(ع) همزمان است با شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی و دوره طلایی اسلام و پیشرفتهای علمی و فرهنگی و اجتماعی فراوان مسلمانان. امام رضا(ع) در قرن دوم هجری قمری و ابتدای قرن سوم هجری قمری، در پایهریزی و شکلدهی اساس این تمدن نقش داشتند. تمدنی که در قرن چهارم و پنجم خود به اوج رسید خاستگاه اولیهاش قرن دوم و سوم و دوران حکومت هارون و مامون و همزمان با حضور امام رضا(ع) در صحنه علمی جامعه اسلامی است.
نمیتوان از پیشرفتها و تمدنسازی گفت ولی از نقش هدایتگر امام رضا(ع) در قالب نشستهای علمی و دعوت به علم و دانش و تفکر، گذشت. این جلسات و نشستها مانند چهارراهی، محل تلاقی اندیشههای مختلف بود. اثر این نشستها در همان محدوده و در حیطهی آن جلسه نبود؛ بلکه بر جریانات فکری آن زمان اثر فراوانی داشت. چون امام رضا(ع) با رؤسای ادیان مختلف زرتشتی و یهودی و مسیحی و بزرگان جریانهای فکری مختلف گفتگو کردند و خبر این دیدارها در میان این جریانها پخش میشد و به گوش هواداران آنها و سایر مردم میرسید. و وقتی برخی از این بزرگان ادیان مانند عمران صابئی به دست امام رضا(ع) مسلمان شدند، خبر آن و اثر آن در شکلگیری بنیانهای تمدنساز اسلامی غیر قابل کتمان است.
بنابراین امام رضا(ع) در طول حیات خویش چند کار عمده و مهم برای تمدنسازی انجام دادند:
الف. تقویت جریان اسلامی حقیقی در مقابل دیگر ادیان و اثبات اینکه اسلام حرفهای فراوانی برای گفتن دارد و برخی آموزهها یا بسیاری از آموزههای ادیان دیگر، خلاف عقل و منطق و واقعیت است.
ب. مقابله با انحرافات و کج اندیشیهایی مذاهب درون اسلام. مذاهبی که با برخی باورهای نادرست و اندیشههای آلوده و شبهات متنوع، میتوانستند پایههای تمدن اسلامی را سست و ویران کنند و موجب بدبینی و دوری مردم از اسلام شوند.
مبارزه امام با مکاتب انحرافی مجسمه و مشبهه و حلولیه، و برخورد با تندروان و غالیان شیعی، و همچنین ایستادن مقابل اندیشههای جبرگرایانه برخی از شیعیان در همین راستا باید تحلیل و تفسیر شود.
ج. طرح مسائل بنیادی نظری از راههای مختلف برای پایهریزی تمدن اسلامی.
د. اجرای عملی راهکارهای تربیتی و اخلاقی و دینی و سبک زیستن تاثیرگذار در تمدن اسلامی.
ه. تربیت هیات علمی قوی برای گسترش اندیشههای ناب و انتقال دانش در قالب شاگردپروری.
به همین دلیل خود امام رضا(ع) فرمودهاند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»
«خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند.»
امام رضا(ع) تمام تلاش خود را به کار بست تا دید مادیمحورانهی زمان خود و آینده جهان اسلام و دنیا را به سمت نگاه الهی و دینی سوق دهد. و در این قیام تمدنساز از شیوههای مختلفی استفاده کردند: مناظره کردن، گفتگومحوری، عملگرایی اخلاقی و رفتارگرایی تربیتی، تبلیغ و آموزش آداب زندگی و عبادت و بندگی در قالب دعاهای رضویه، برگزاری جلسات علمی و نشستهای آزاداندیشانه، تربیت شاگرد، غفلتزدایی از افراد و جامعه و... آیا تمدن باید بر مبنای انسانمحوری باشد؟ آیا تمدن باید بر مبنای مصرفگرایی شکل بگیرد؟ آیا منفعتطلبی باید ویژگی انسان متمدن باشد؟ و....
امام رضا(ع) با یک نگاه الهی و دینی با استفاده از فرصتهایی که در زمان محدود در اختیار داشتند، در راه «تربیت عقلانی» جامعه اسلامی میکوشند، همت ایشان بر آن است که افکار مردم و جامعه را به سوی یک مسیر درست هدایت کنند و نقش «مدیریت فرهنگی و اعتقادی» را برعهده بگیرند. ارائهی «سبک زندگی اسلامی»، «ایجاد مکتب تربیتی»، و «معرفی مولفههای بنیادی برای تشکیل تمدن اسلامی» از دیگر جنبههای مهم حرکت علمی و فرهنگی تمدنساز ایشان است.
گفتگو: مهدی زارعی